aleshanee



اینکه آیا کسی مجاز است در قرون‌وسطی از نظام سرمایه‌داری سخن گوید ، بستگی به چگونگی تعریفش از سرمایه‌داری دارد . اگر درک شما از اقتصاد سرمایه‌داری سست شدن پیوندهای صنفی ، خروج تدریجی تولید از محدودیت‌ها و نیز امنیت صنفی باشد ، به عبارت دیگر ، اگر منظورتان از سرمایه‌داری به سادگی عبارت از اداره و انجام کسب و کار بحساب خود طرف باشد که انگیزه‌اش روح رقابت و سود است ، در اینصورت بی‌شک قرون‌وسطای میانه را دوره‌ی سرمایه‌داری بشمار خواهید آورد . ولی اگر این تعریف را نارسا تلقی کنید و بهره‌کشی از کار بیرونی و نظارت بر بازار از سوی دارندگان وسایل تولید و خلاصه تبدیل کار از یک شکل خدمت به کالای محض را مهمترین عوامل بشمار آورید ، در اینصورت باید تاریخ سرمایه‌داری را از سده‌ی چهاردهم و پانزدهم آغاز کرد . بعبارت دیگر از انباشت واقعی سرمایه ، ثروت زیاد به معنی امروزی آن ، حتی در قرون‌وسطای متأخر با اِشکال ممکن است سخن گفت ، همچنین نمی‌توان از یک اقتصاد منسجم عقلانی سخن بمیان آورد که یکسره بر اصول کارآیی ، برنامه‌ریزی مبتنی بر روش مشخص و مصلحت‌جویی پی‌ریزی شده باشد . ولی از این پس گرایش بسوی سرمایه‌داری صراحت دارد . روح فردگرایانه در زندگی اقتصادی ، شکست تدریجی اصل صنفی و غیرشخصی شدن پیوندهای انسانی در همه‌جا زمینه بدست می‌آورد . هرچند مفهوم کامل سرمایه‌داری بکمال نرسیده ، ولی علائم اقتصاد نو ملازم این دوران است و طبقه‌ی میانه بعنوان نماینده‌ی روش تولید سرمایه‌داری تفوق دارد .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )

پیدایش سبک گوتیک بر بنیانی‌ترین دگرگونی در سراسر تاریخ هنر مدرن دلالت دارد . خاستگاه همه‌ی پندارهای انتزاعی که هنوز امروزه معتبرند ، صداقت نسبت به طبیعت ، ژرفای احساس ، لذّت‌جویی و حساسیت ، در اینجا است . هنر قرون‌وسطی اگر که با معیارهایِ احساس و بیان آزموده شود نه تنها زمخت ، سخت و زشت می‌نماید ، اثر گوتیک در قیاس با رنسانس چنین است ، بلکه خام و ناخوشایند نیز به نظر می‌آید . تا عصر گوتیک دیگر با آثاری روبرو نیستیم که چهره‌ها ابعاد عادی ، حرکت طبیعی و زیبایی به معنای دقیق کلمه داشته باشند . در مورد این آثار حتی نمی‌توانیم یک‌دم فراموش کنیم که آنها به یک‌‌دوره‌ی گذشته تعلق دارند ؛ ولی دست‌کم در بعضی از آنها یک لذّت بی‌واسطه می‌چشیم که ناشی از تعلیم و تربیت یا احساس مذهبی صرف نیست . پس علل چنین دگرگونی در سبک چه بوده ؟ خاستگاه این ادراک نوی هنری که تا این حد به ما نزدیک است چه می‌توانست باشد ؟ سبک جدید با کدام دگرگونی‌های مادی ، اقتصادی و اجتماعی پیوند داشت ؟ نباید انتظار داشته باشیم که جواب به این پرسش‌ها یک تحول ناگهانی را برملا کند . زیرا اگرچه تفاوت‌هایی که عصر گوتیک را از قرون‌وسطای متقدم جدا می‌سازند بسیار عظیم‌اند ، در وهله‌ی اول بطور ساده استمرار و تکمیل آن دوره‌ی گذار از سده‌ی سیزدهم می‌نماید که در طول آن نظام اقتصادی و اجتماعی ارباب‌سالاری و تعادل ایستای هنر و فرهنگ رومی‌وار به تزل آغازید . در هر صورت ، اوایل اقتصاد پولی و تجاری و نخستین نشانه‌های باززایی بورژوازی و صنعتگری شهری به این زمان بازمی‌گردد .
با توجه به این دگرگونی ، به نظر می‌آید که گویی آن تحول اقتصادی که در جهان باستان سبب ایجاد فرهنگ شهرهای تجاری یونان شد دارد تکرار می‌شود ؛ به‌هرحال چهره‌ی تازه‌ی اروپای باختری شباهت بیشتری به اقتصاد شهری باستان پیدا می‌کند تا به جهان قرون وسطای متقدم . بار دیگر مرکز ثقل زندگی اجتماعی از روستا به شهر انتقال می‌یابد ؛ بار دیگر شهر سرچشمه‌ی هرگونه انگیزه و کانون همه‌ی ارتباط‌ها است . پیش از این صومعه‌ها نقاط ثابتی بودند که برنامه‌های سفرها بر آنها مبتنی بود ، حال مردم باز در شهرها با هم برخورد می‌کنند و با جهانی فراخ‌تر تماس می‌یابند . تفاوت اساسی میان شهرهای قرون‌وسطایی و این شهرها عبارت از این است که شهرهای اولی بطور عمده مرکز سازمان اداری بودند حال آنکه این یکی‌ها فقط مرکز مبادله‌ی تجاری ؛ درنتیجه در هم شکستن اَشکال ایستای کهن زندگی سریع‌تر و ریشه‌ای‌تر از آن است که در جوامع باستان جریان داشت .
[.]
گذار بزرگ روح اروپایی از حوزه‌ی خدا به قلمرو طبیعت ، از رازهای غائی مهیب به اسرار بی‌آزارتر جهان مخلوق ، به شکلی برجسته‌تر از شعر در آن عصر در هنرهای تجسمی به نمایش درمی‌آید . در هنرهای بصری از پیش آشکار است که دلبستگی هنرمند از نمادهای بزرگ و رشته‌های به هم پیوسته‌ی فراسوی طبیعت به تصویر مسائل و چیزهای محسوس و خاص انتقال می‌یابد که بی‌واسطه تجربه می‌شوند . حیات آلی که پس از سرآمدن جهان باستان همه‌ی معنی و ارزش خود را از دست داده بود بار دیگر صاحب ارج می‌شود ، و از این پس اشیاء متحقق واقعیت تجربی موضوعات هنر می‌گردند بی‌آنکه مستم نوعی توجیه فوق‌طبیعی و آن‌جهانی باشند .
بهترین توضیح این سیر تکاملی سخنان 'توماس قدیس' است که می‌گوید : "خداوند از همه‌ی اشیاء خوشش می‌آید ، زیرا هریک از آنها با گوهر پروردگار انطباق دارد ." این بیان نشانه‌ی کاملی از توجیه مذهبی طبیعت‌گرایی است . هر چیز واقعی ، هر چند گذرا و ناچیز ، رابطه‌ای بی‌واسطه با خداوند دارد ؛ هر چیز سرشت ایزدی را بطرز خاص خویش بیان می‌دارد و از اینرو ارزشی از آنِ خود دارد و برای هنر نیز دارای مفهوم است . اگرچه در حال حاضر چیزها بعنوان تجلیات پروردگار خواستار توجه‌اند و در یک سلسله مراتب ، برحسب میزان سهمی که از ذات باری‌تعالی دارند ، رده‌بندی می‌شوند ، این پندار ، که هیچ لایه‌ای از هستی ولو نازل یکسره خالی از مفهوم یا بارقه‌ی یزدانی نیست و لذا هیچ چیزِ بکلی تهی از ارزش در هنر تصویر نمی‌شود ، عصر جدیدی را رقم می‌زند .
[.]
دوگانگی که در گرایش‌های گوناگون اجتماعی ، اقتصادی ، مذهبی و فلسفی روزگار ، در تخاصم میان اقتصاد [کوچک محلی] در حد مصرف و اقتصاد تجاری ، ارباب‌سالاری و بورژوازی ، کامجویی اُخروی و کامجویی دنیوی ، واقع‌گرایی و نام‌گرایی ، که بر کل رابطه‌ی هنر گوتیک با سرشت و ساخت درونی ترکیب آن تسلط دارد ، نشان داده شد ؛ در قطبی شدن عناصر عقلانی و غیرعقلانی بویژه در معماری نیز متجلی است .
تاریخ اجتماعی هنر ( آرنولد هاوزر )

ای که برای تو می‌نویسم ، پیش از این تو را به نامی می‌خواندم که امروز زیاده به چشمم شِکوه‌آمیز می‌نماید : ناتانائیل ، و امروز تو را رفیق می‌نامم . دیگر هیچ چیز شِکوه‌آمیزی به دل راه مده .
بکوش تا از خویش چیزی بدست آوری که شِکوه را بی‌ثمر گرداند ، هرگز آنچه را خود می‌توانی بدست آوری از دیگری تمنا مکن .
خوشبختی خود را در افزودن به خوشبختی دیگران بدان .
کار کن و مبارزه کن و از چیزی که می‌توانی تغییرش دهی هیچ رنجی بر خود هموار مکن ، بکوش تا پیوسته با خود تکرار کنی : "این امر تنها به من بستگی دارد ."
تن دادن به هر بدی و شرارتی که از آدمیان سر می‌زند تنها از روی سستی و بزدلی است . اگر هرگز بر این اعتقاد بوده‌ای که خردمندی در تسلیم است ، از این اعتقاد دست بدار و یا دیگر ادعای خردمندی مکن .
رفیق ، زندگی را بدانگونه که مردمان به تو عرضه می‌دارند مپذیر ، زندگی تو یا دیگران می‌تواند زیباتر از این باشد ؛ به هیچ‌روی آن زندگی دیگر را مپذیر . آن زندگی دیگر را که شاید تسلی بخشمان باشد و یاریمان دهد تا آسان‌تر به رنج‌های این یک گردن نهیم . از روزی که رفته‌رفته دریابی که مسئول بیشتر رنج‌های زندگی نه خدا ، بلکه بشر است ، دیگر بدان‌ها تن در نخواهی داد .
از بُت‌ها فرمانبرداری مکن .
مائده‌های زمینی ( آندره ژید )

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گذرگاه ماندگار آنلاین مارکت منادی نیکان کاش یه جایی بود که چهار فصلش تابستون بود بایگانی سوالات نمونه سوالات hse فنی حرفه ای MR.Trader مدل های مختلف پروفیل، انواع وکاربرد آن و روش تولید آن چگونه است؟ همه با هم در مقابل کووید 19 فروشگاه اینترنتی مسبی نمایندگی قیمت فروش نصب تعمیرات پکیج بوتان ایران رادیاتور آبگرمکن دیواری کازرون